معنی سایه ‌بان درشکه

حل جدول

لغت نامه دهخدا

سایه بان

سایه بان. [ی َ / ی ِ] (اِ مرکب) آفتاب گیر. (رشیدی). ساباط. (زمخشری) (المنجد). ظِلّه. ظُلّه. (منتهی الارب). مَظَلّه. (دهار). غیایه. (منتهی الارب): بر سر رستم ستاره ای زده بودند که او را سایه همی داشت باد بر آمد و آن سایه بان بر آب افکند. (ترجمه ٔ طبری بلعمی). دیگران سایه بانها داشتند از کرباس. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 641).
مه را دو نیمه کرد و بدست چو آفتاب
سایه زبر زمینش و از ابر سایه بان.
خاقانی.
ای ملک راستین بر سر تو سایه بان
وی فلک المستقیم از در تو مستعار.
خاقانی.
از پَرّ عقاب سایه بانش
در سایه ٔ گرگ استخوانش.
نظامی.
بچند روز دگر آفتاب گرم شود
مقر عشق بود سایه بان و سایه ٔ بان.
سعدی.
بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد
بهار عارضش خطی بخون ارغوان دارد.
حافظ.
رجوع به سایبان شود.
- سایه بان سیمابی، کنایه از ابر. (رشیدی). رجوع به سایبان سیمابی شود.

سایه بان. [ی ِ] (اِخ) دهی است از دهستان درزوسایه بان بخش مرکزی شهرستان لار. واقع در 123 هزارگزی شمال خاورلار در دامنه ٔ کوه پیر خروس و دارای 221 تن سکنه است. آب آنجا از چاه و باران تأمین میشود. محصول آن غلات، دیمی، لبنیات و خرما. شغل اهالی زراعت و گله داری.راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


درشکه

درشکه. [دُ رُ ک َ / ک ِ] (روسی، اِ) گردون چهار چرخه ای که جلو آن باز و سقف اطاق وی رامی توان بلند کرد و برافراخت و یا تا کرد و خوابانید. (ناظم الاطباء). مأخوذ از کلمه ٔ «دروژکی » روسی، اصلاً نام وسیله ٔ نقلیه ٔ کوچک و سبکی در روسیه، دارای دویا چهار چرخ است که بوسیله ٔ اسب کشیده میشد. این نام در روسیه و ممالک اروپا و ایران به وسایط مشابه نیز اطلاق شده است. فایتون. (از دایرهالمعارف فارسی).


درشکه سازی

درشکه سازی. [دُ رُ ک َ / ک ِ] (حامص مرکب) ساختن درشکه. || (اِ مرکب) محل ساختن درشکه.

فرهنگ عمید

سایه بان

چادر یا چیز دیگر که برای جلوگیری از آفتاب برپا کنند، هرچیز که سایه بیندازد و مانع آفتاب باشد، چتر، پرده، سایه‌گاه،


درشکه

گردونۀ چهارچرخه‌ای که با اسب کشیده می‌شود و سایبان آن باز‌و‌بسته می‌شود،


بان

بام۱: سر فروکردم دمی از بان چرخ / تا زنم من چرخ‌ها بر سان چرخ (مولوی: مجمع‌الفرس: بان)،

فارسی به عربی

فارسی به آلمانی

سایه بان

Farbton (m), Schattieren, Schattierung (f), Schraffieren

تعبیر خواب

درشکه

درشکه یک کلمه روسی است که به زبان فارسی آمده و پذیرفته شده مانند سماور و چندین کلمه دیگر که ریشه روسی دارند. معبران کهن در این باره چیزی ندارند اما درشکه یک وسیله نقلیه شهری است و تعبیری در حد کار آرائی خودش دارد. چنان چه در خواب ببینید که سوار درشکه شده اید و از جائی به جای دیگر می روید در آینده تحولی در زندگی پیدا می شود که جا به جا می شوید. این جا به جائی هم می تواند اسباب کشی باشد و هم انتقال شغلی اداری، حتی ممکن است در یک کارخانه یا اداره از یک سالن به سالن دیگر و یا از یک شعبه به شعبه دیگر منتقل شوید و لی این تغییر و تحول و جا به جائی شما را کوچک تر از آن چه هستید نمی کند و می تواند علتی برای مفاخره باشد. بی آن که واقعا شایستگی داشته باشید فخر می فروشید و مباهات می کنید. اگر دیدید کسی دیگر با درشکه به طرف شما می آید یا خبری دریافت می دارید و یا مسافری برای شما می رسد و یا تحفه ای می فرستند و سوغاتی می گیرید. اگر دیدید درشکه از مقابل شما گذشت و رفت یا خودتان به سفر می روید و یا یکی از دوستان نزدیک از شما دور می شود. اگر دیدید خودتان درشکه را می رانید کاری بزرگ انجام می دهید و اگر احساس کردید درشکه ای که می رانید به خودتان تعلق دارد در خانواده تدبیر تازه ای می اندیشید و تغییراتی می دهید. اگر سوار درشکه ای بودید که اسب های راهوار داشت و ضع شما بهبود می یابد و به پیروزی هائی می رسید و اگر اسب ها رنجور و نحیف بودند و ضع شما از این که هست بدتر می شود. -

فرهنگ فارسی هوشیار

درشکه چی

راننده درشکه


درشکه

روسی گردونه (اسم) گردونه چهار چرخه که با اسب کشیده شود و اطاقکی برای حمل مسافر دارد که سقف آنرا میتوان بلند کرد و بالای اطاقک پوشاند یا تا کرده خوابانید.

مترادف و متضاد زبان فارسی

درشکه

ارابه، دلیجان، کالسکه، گاری

گویش مازندرانی

درشکه

یک لنگه ی در

معادل ابجد

سایه ‌بان درشکه

658

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری